سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این عشق الهی است - Every religion has a koid of monasticim and the monasticim of th

این عشق الهی است

دوشنبه 85 بهمن 9 ساعت 8:50 صبح

خطر این سفر را همه پیش بینی می کردند, لذا قبل از آن که ایشان حرکت کنند, تقریباً می شود گفت : تمام کسانی که آمدند و مصلحت اندیشی کردند, حرکت دادن اهل بیت به همراه ایشان را کاری بر خلاف مصلحت تشخیص دادند؛ یعنی آنها با حساب و منطق خودشان که در سطح عادی بود و به مقیاس و معیار حفظ جان ابا عبد الله و خاندانش, تقریباً به اتفاق آرا به ایشان می گفتند:

"رفتن خودتان خطرناک است و مصلحت نیست؛ یعنی جانتان در خطر است, چه رسد که بخواهید اهل بیتتان را هم با خودتان ببرید."

اباعبدالله جواب دادند:" نه من باید آنها را ببرم." به آنها جوابی می داد که دیگر نتوانند در این زمینه حرف بزنند؛ به این ترتیب که جنبه معنوی مطلب را بیان می کرد, که مکرر شنیده اید که ایشان استناد کردند به رویایی که البته در حکم یک وحی قاطع اس. فرمود:" در عالم رویا جدم به من فرموده است: ان الله شاء ان یراک قتیلاً. گفتند: پس اگر این طور است چرا اهل بیت و بچه ها را همراهتان می برید؟" پاسخ دادند:" این را هم جدم فرمود: ان الله شاء ان یراهن سبایا: خدا خواسته است تو شهید باشی. جدم به من گفته است که رضای خدا در شهادت تو است. جدم به من گفته است که خدا خواسته است اینها اسیر باشند" یعنی اسارت اینها رضای حق است. مصلحت است و رضای حق همیشه در مصلحت است و مصلحت یعنی آن جهت کمال فرد و بشریت.

در مقابل این سخن, دیگر کسی چیزی نگفت؛ یعنی نمی توانست حرفی بزند. پس اگر چنین است که جد شما در عالم معنا به شما تفهیم کرده اند که مصلحت در این است که شما کشته شوید, ما دیگر در مقابل ایشان حرفی نداریم. همه کسانی هم که از اباعبد الله این جمله ها رامی شنیدند, این جور نمی شنیدند که آقا این مقدر است و من نمی توانم سرپیچی کنم. ابا عبد الله هیچ وقت به این شکل تلقی نمی کرد. این طور نبود که وقتی از ایشان می پرسیدند چرا زنها را می برید؟ بفرمایند اصلاً من در این قضیه بی اختیارم و عجیب هم بی اختیارم؛ من چنین تشخیص داده ام که مصلحت در این است و کاری است که من از روی اختیار انجام می دهم؛ ولی بر اساس آن چیزی که آن را مصلحت تشخیص می دهم. حماسه حسینی صص 397 و 398


نوشته شده توسط : zealous

نظرات دیگران [ نظر]